احیا و حفاظت از بافتهای تاریخی
دسته: آزمون ارشد
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: rar
حجم فایل: 90 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 254
لزوم احیای ارزشهای بافتهای تاریخی از دیرباز مورد توجه بوده و كشورهای پیشرفته جهان با اجرای برنامه ها و دستورالعملهای خاص، به رونق بافتها و نواحی باارزش قدیمی خود همت گماشته و هویت فرهنگی گذشته خود را دوباره زنده كردهاند امر احیا و حفاظت از بافتهای باارزش تاریخی از اجزای پیكره فرهنگی جامعه به شمار می آید و تحقق آن به فعالیتهای فرهنگی مداوم ن
قیمت فایل فقط 19,000 تومان
مقدمه:
لزوم احیای ارزشهای بافتهای تاریخی از دیرباز مورد توجه بوده و كشورهای پیشرفته جهان با اجرای برنامه ها و دستورالعملهای خاص، به رونق بافتها و نواحی باارزش قدیمی خود همت گماشته و هویت فرهنگی گذشته خود را دوباره زنده كردهاند.
امر احیا و حفاظت از بافتهای باارزش تاریخی از اجزای پیكره فرهنگی جامعه به شمار می آید و تحقق آن به فعالیتهای فرهنگی مداوم نیاز دارد، زیرا میراث تاریخی تبلور فرهنگ گذشته و صیانت آینده هر جامعه است. در این نوشتار سعی شده تا با تأكید بر بهسازی و مناسبسازی محیطهای شهری طی برنامههای كوتاهمدت و بلندمدت به نقش سازندة سازمانهای ذیربط اشاره شود، تا با روشن شدن مسئولیتهای مرتبط و همكاریهای مستمر آنها كار احیای ارزش های تاریخی (كه در این گفتار بیشتر تأكید بر احیا و مرمت بافتها و بناهای باارزش است)، در چارچوب ضوابط و دیوان سالاری متداول و دست و پاگیر دستخوش مشكل و معضل نشود.
بدون شك، نقش و مشاركت مردم در امر بازسازی و احیای ارزشها اهمیت خاصی داشته و بدون مشاركت مردم امر بازسازی موفق نخواهد بود و سرمایهگذاریهای كلانی را طلب میكند. چنانچه در امر بازسازی خود مردم شریك و همراه باشند. اجرای برنامهها سریعتر به نتیجه میرسد، تجربه جهانی نشان میدهد كه هرچه مردم به ارزش این اثار آگاه باشند در اجرای برنامه ها سریعتر به نتیجه می رسد جهت احیا و نگهداری آن بیشتر میكوشند. در واقع، هسته تاریخی شهرها و بافتهای با ارزش علاوه بر محتویا فرهنگی و معنوی خود به منزله سرمایههای عظیم اقتصادی شمرده میشوند و در این سرمایه مردم شریك و سهیم اند و مشاركت آنها میتواند امر بازسازی را به نتایج چشمگیری هدایت كند.
احیا و هویت بخشیدن به آثار باارزش باعث رونق و پویایی گذشته خواهد شد. لازم است دولت به سرمایه گذاریهای لازم همراه با مشاركت مردم همت گمارده تا ارزشهای اقتصادی، اجتماعی و كالبدی دوباره در هسته تاریخی شهرها زنده و فعال شوند. باید گفت كه در روند تنوعبخشی و تجدید سازمان در این مكانها باید چنان عمل شود كه هویت و اصالت آنها از دست نرود. در این مقاله، سعی شده رابطه فرهنگ، میراث تاریخی و احیای ارزشهای گذشته و تجدید حیات و امر بهسازی مناسبسازی محیط و ارزشهای اقتصادی مورد بحث قرار گیرد.
واژههای كلیدی:
صیانت فرهنگ معماری، محیط مصنوع، ضرایب مستور، توسعه درون شهری، هویتبخشی، سیاستهای فراگیر.
پیشینه حفاظت آثار تاریخی و میراث فرهنگی به بیش از پانصد سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد داریوش شاه در كتیبه ای از آیندگان میخواهد كه آنچه را او برجای نهاده است تخریب نكنند. كتیبههایی نیز به عنوان نمونه های دیگر در ستونهای كاخ آپادانا در تخت جمشید، برای اطلاع آیندگان از احوال، حفظ آثار و شرایط فرهنگی و آداب و رسوم و زندگی مردم آن زمان در اعماق دو متری زمین یافت شده است.
در دوران گذشته، اعتقاد و باورهای مردم، نگهداری و حفظ بناها و آثار باارزش را تضمین می كرده است. روشهای گوناگونی در زمینه نگهداری آثار تجربه شده است، یكی از این روشها، فرهنگ وقف است كه روش های آن در وقف نامه ها آمده است. نخستین تكلیفی كه برای متولی در این وقفنامهها منعكس شده، همانا حفاظت، نگهداری و مرمت مورد بحث است.
رابطه فرهنگ و میراث تاریخی
میراث تاریخی، در واقع صورت ظاهری كالبدی فرهنگ است، فرهنگ ركن و اساس هر جامعه پیشرفته را تشكیل می دهد چنان چه فرهنگ در جامعه گسترش یافت، میراث آن نیز حفظ خواهد شد. در صورتی كه جامعه ای به اصل پیشرفت فرهنگ آن توجه نداشته باشد، آحاد آن جامعه نمیتوانند ارزشهای خود را باور كنند و نگهداری و مرمت و ارزش های بافتها و آثار خود را جدی نمیگیرند و اعتقادی هم به آن نخواهند داشت. توجه كشورهای پیشرفته به حفاظت از اثار خود، نشانه رشد فرهنگی و ارج نهادن به میراث كهن و نهایتاً احیا و مرمت آثار باارزش است. در این رهگذر، ارزش های پر دامنه نهفته در بطن میراث فرهنگی كشف میشود و آگاهی و رهیافتهای ارزشهای علمی و فرهنگی به شناخت این ارزشهای نهفته و پایدار در میراث تاریخ منجر خواهد شد.
به این ترتیب، بهرهوری فرهنگی كارآمد از فضاهای احیا شده، با توجه به مراتب اجتماعی شهروندان می توانند محیط ها و فضاهای شهری را زنده و پویا كند و جان و روح دوباره در كالبد آنها بدمد. برگشت علاقه و دلبستگی شهروندان به فرهنگ و فضاهای باارزش شهری سبب میشود كه هویت مكانی و اجتماعی دوباره زنده شود. در این صورت است كه با رشد فرهنگ و اعتقاد و باورهای مردم، آمادگی برای احیا و مرمت شتاب میگیرد و نوآوری از دل جامعه جوانه خواهد زد. لاجرم، احیا و مرمت توسعه درون شهری در بافتهای باارزش، به جلب سرمایه و ایجاد تحرك اقتصادی و رویكرد جهانگردان و پژوهشگران به كشور خواهد انجامید.
پیشینه تاریخی
از دهه 1960 ارزش محیطهای سنتی به گونهای فزاینده در تقابل با محیطهای نوگرا باز شناخته شد، در این میان، به خصوص شناخت مشخصهها و كیفیتهای محیط مصنوع و ویژگیهای فرهنگی و تاریخی آن به خوبی نمایان شد كه این توجه، سرانجام به هواداری از حفاظت محیطزیست و فعالیت در این حوزه انجامید. در این امتداد گرایش فزایندهای نیز در محدودههای زیستگاهی نسبت به مرمت در مقابله با تخریب شكل گرفت.
به واسطه اینگونه مرمتها در محلهها، در كنار پرداختن به مرمت مسكن به جای تخریب از نوساختن آن، بحث های اقتصادی همزمان نیز درگرفت. سیر این تحول تاریخی به اینجا كشید كه ارزشهای معماری باید حفظ شوند. در هر حال وقتی صحبت از تك بناها مطرح باشد، آنها باید حفظ شوند و چنانچه بر سر هسته كامل بافتهای باارزش شهری باشد، باید جمله آنها به طور كامل حفاظت و بهسازی شوند. در این ارتباط، كسانی نیز نظیر جان راسكین و ویلیام موریس و هنرمندان و صاحبنظران دیگری، به تشكیل جمعیت حفاظت از بافتها و بناهای تاریخی اقدام كردند، از سوی دیگر، در منشور آتن نیز در نگهداری و صیانت ارزشهای تاریخی تأكید شده و در پی آن، پایهگذاران منشور آتن و كنگره سیام در چارچوب تاكیدها و مفاد منشور آتن، فعالیت و اقدامات مهمی را انجام دادند كه از آن جمله میشود فعالیتها و نظرهای لكوربوزیه را برشمرد.
احیای ارزشها و جلوههای گذشته.
برای احیا و نگهداری ارزشهای گذشته، باید آنها را شناخت و در فهم ضرایب مستور این جلوه های وصف ناشدنی كوشید، زیرا معماری هر مرز و بومی بیگمان پاسخ منطقی و كاركردی به طبیعت و اقلیم آن دیار است. در همه دوره ها آسایش و تضاد مطرح بوده است. حضور عوامل آسایشزا در چارچوب معماری، جلوههای معمارانه یافته اند معماری از حضور باد برای تأمین آسایش بهره برده است. میتوان به كمك جلوهها و مشخصههای معماری كهن، ویژگیهای بصوری را به عنوان شاخصه های چشمگیر نام برد. نور، چشمانداز، جهت و مقیاس تناسبات جملگی از جلوههای شگفتانگیز معماری با ارزش گذشته به شمار میآیند. جلوههایی كه تداوم یافته و روحی در كالبد معماری نامیدهاند تا جان بگیرد و خلاقیت و هویت وصف ناشدنی خود را تكرار كند. این همان هویت خاص متفاوت معماری ایران است. طبعاً این تفاوتها زاییده نوع ادراك معمار از مسئله و توانایی او در ارایه پاسخ است، وقتی طراح پل خاجو عبور ساده از روی آب را به یك سمفونی فضایی تبدیل می كند. عمق دریافت و توانایی عرضه حداكثر جمال، جلال و كمال در اثر خویش است و جالب این است كه این كار را با طعمی ایرانی انجام میدهد كه از راه غور در ساختمانهای گوناگون روح و فرهنگ ایرانی مشاهده میگردد، غور در ادبیات، مشق چشم با آثار، مأنوس شدن با نواها، تعمق در خلقیات و هر تلاش دیگری كه امكان چنین حضوری را فراهم نماید تواند بود. بزرگترین مشخصه معماری ایرانی، ایرانی بودن آن است و برای ایرانی بودن باید عمیقاً و تنها ایرانی بود.
توسعه درون شهری و تجدید حیات
در كشورهای پیشرفته، توسعه درون شهری و احیا و توجه به بافتهای تاریخی، پیشینهای بس طولانی دارد. در این رهگذر، طرحها و آرای منطقی همیشه وجود داشته و به طور مستمر بحث و نظریههای گوناگون ارایه شده است، كه زمان، عامل اصلی اجرای اینگونه اقدامات در ارتباط با طرحها است، و نقش اساسی و مهمی را ایفا می كند. زمان اجرای چنین طرحهایی در بافتهای قدیمی نباید به درازا كشیده شود، چرا كه متوقف شدن كار در چنین محیطهایی به دلسردی و سَرخوردگی مردم و سرمایهگذاران بخش خصوصی در آن میانجامد. هرچه كار سریعتر به ثمر بنشیند آغاز مراحل بعدی باعث استقبال بیشتر و دلگرمی مردم به امر مشاركت و نوسازی خواهد شد.
تنوعبخشی كاركردی و تجدید سازمان در حیات شهری بافتهای تاریخی باید در زمینه تسهیلات و تنوع پذیری چشم اندازها به مكانی جذاب تبدیل شوند، كه در روند آن، بازده سرمایهگذاری به طور قطعی تأمین و راه برای برنامه ریزی و استمرار حیات بافتهای تاریخی خود هموار شود.
شناخت عملكردها و كشف و احیای ضرایب مستور در بناها و بافتهای تاریخی، خود مستلزم دانایی و تحقیق و تجربه ای است كه لزوم توجه و آگاهی به آن در بازسازی و نوسازی پروژههای مرمتی حائز اهمیت است. بدون شناخت و كشف این اصول، هر گونه تغییری در عملكردها به بیراهه كشاندن فرهنگ و آداب و رسوم، و حیات زندگی گذشتگان است. شناخت ارزشهای فرهنگی و بررسی ویژگیهای آن به منظور ملاحظات مرمتی و احیا با حفظ هویت فرهنگی بافت، مستلزم اتخاذ سیاستها و ارایه راهحلهای فراگیر پایدار و مستمر در احیای بافتهای باارزش است تلاش در جهت احیا در محلههای تاریخی شهری باید در چارچوب بافت و محیطی حساس صورت پذیرد، تا واكنش های مثبت خود را بروز دهند. در این صورت فرآیندهای حفاظت، صیانت و بهسازی محلههای تاریخی در روند تجدید حیات خود به محیطی سرزنده و فعال و پویا تبدیل میشوند.
تفاهم و همسویی نظرهای مردم و مسئولان به توفیق برنامههای مرمتی كمك مؤثری می كنند، اگر این توفیق دست دهد راه برای ادامه مرمت بافتهای قدیمی شهر و توسعه پایدار آن هموار خواهد شد.
بهسازی و مناسبسازی محیط
مهمترین ضرورت توجه به سیمای كالبدی بافتهای تاریخی، توجه به فرسودگی روزافزون آن است كه جلوگیری از تداوم این روند، تدوین برنامهها و طرحهای ضربتی و عاجلی را طلب میكند، تا از تهدیدهای زیست محیطی و نابودی آن جلوگیری شود. هرگاه به سرعت به مناسبسازی محیط پرداخته و به شرایط زندگی امروز توجه نشود. محیط های تاریخی و باارزش به فضاهای خالی از سكنه و بیروح و بیثمر تبدیل خواهند شد. حاصل اینگونه بیتوجهی سوق دادن این محیط در جهت تبدیل آن به محلههای ناامن، فاسد و خالی از سكنه است. ضرورتهای اجتماعی محلی در بهسازی بافت قدیم عمدتاً ناشی از تخلیه تدریجی محل از ساكنان قدیمی، و مهاجرت اقشار اجتماعی اصیل مناطق قدیمی و جایگزینی آنها با مهاجرین كم درآمد است كه فاقد هر گونه وابستگی به این مناطق هستند. از سوی دیگر، پیشگیری از بروز و گسترش انواع بزهكاریهای اجتماعی و واگذاری بافتهای قدیمی به فعالیتهای خاص و رده پایین، باعث كاستن ارزشهای فرهنگی نهفته در آن شده است. بررسی دلایل نارضایتی از زندگی در بافت قدیم، نشان میدهد كه علت اصلی نامطلوب بودن بافت تاریخی علاوه بر فقدان دسترسی و خدمات لازم و مناسب، وجود و حضور بزهكاران و معتادان نیز از عوامل مهم بوده اند. باید گفت كه اقدام به بهسازی در بافتهای باارزش و واجد پیشینههای تاریخی، چنانچه به صورت كلی و همهسو نگر در زمینه برنامهریزی سازمان فضایی آن و همگام و هماهنگ با بقیه اركان پیرامونیاش، صورت نگیرد و فقط بصورت مقطعی و موضعی به آن نگریسته شود، به نتیجه جامع و پایداری نخواهد انجامید. بافت قدیم، به صورت زنجیروار با فعالیت ها و عملكردهای همجوارش دمساز است، و از نظام سلسله مراتب عملكردی فضاهای شهری پیروی می كند. در برنامه ریزی احیای بافتهای قدیمی، باید به دو برنامه كوتاه و بلندمدت توجه كرد. برای احیای بافت قدیمی، اقدام به نگهداری و جلوگیری از تأثیر عوامل فرسایش و ویرانگر آن، در اولویت نخست یا كوتاهمدت قرار میگیرد. در برنامه های بلند مدت كه سیر و روند كار احیا و بازسازی مطابق برنامهها و نیازهای نواحی به فضاهای لازم و ضروری تعیین می شود و سیمای آتی را رقم می زند، بهتر است به صورت محرمانه انجام پذیرد تا با عوامل تخریبگر مالكین در جهت ازبین بردن ارزشهای فرهنگی بناها مواجه نشود. سازمان اجرایی محدوده طرح باید در زمینه مسائل حقوقی كلیه سازمانها و تشكیلاتی كه مستقیماً با بافت تاریخی ارتباط پیدا میكنند، آنها را با برنامههای خود مطلع كنند و نمایندگانی از آنها را به منظور همكاری در سیر و روند احیا و نوسازی سهیم و شریك كند. كلیه سازمانهای دولتی، نظیر وزارت نیرو، مسكن و شهرسازی و شهرداری ها و سایر نیروها را برای به كار انداختن سازوكارهای لازم و كاستن از روند طولانی دیوان سالاری مبتلابه و دست و پاگیر امر توسعه همكاری دعوت كنند.
سیاستهای فراگیر و مشاركت مردم
بنابراین، برای حفظ و تقویت هویت موجود و مدد رساندن به ایجاد هویتی جدید، ضروری است كه شهرها سیاست های فراگیر را برای وجوه حیاتی چشمانداز شهری خود تدوین كنند. میراثهای قدیمی و یادمان گذشته را احیا كنند و در تقویت و نگهداری آنها بكوشند. بناهای تاریخی شهرها یادآور فرهنگ تمدنهای شهری گذشتهاند و حفاظت از تك تك بناها یا مجموعه بناهای مهم برای حفظ تداوم بصری و اجتماعی شهرهایمان امری حیاتی است. این میراث عظیم فرهنگی منشاء الهام راهیابی به حل مشكلات بازسازی تاریخی خواهد بود كه با شناخت فرهنگ غنی به آنچه كه میراث پربها و با ارزش گذشتگان است دسترسی مییابیم و با رقههای امید و حیات زنده و پویای مجددی را در آنها زنده كنیم. توفیقات و هویت بافتهای تاریخی گذشته را كه ماحصل آن ارتباط نزدیك و تفاهم بین مردم، پژوهشگران و مدیریت شهری یا نظام بوده دوباره احیا كنیم. در این مورد ایفای نقش و مشاركت مردم بارز است و به عنوان عامل اصلی حصول موفقیت، در نهایت احیای بافتها و بناهای تاریخی را در پی خواهد داشت. در این راستا، حفاظت و احیای بناها و بافتهای باارزش قدیمی به كاربری های جدید تبدیل می شود و فعالیت مناسب آنها با حیات جدید و روزمره انطباق پیدا میكند.
بیگمان احیای بافت و حفاظت از آثار تاریخی، با چشمپوشی از این كه نحوه مشاركت فعال مردم را طلب می كند. از آنجا كه موضوع و مقولهای ملی است، دولت باید كمكهای ضروری و سرمایهگذاریهای اساسی خود را در این حوزه تحقق بخشد و یارانههای لازم را در اختیار این بخش قرار دهد. نمیتوان از مردم انتظار داشت كه تمام هزینه ها را پرداخت كند و این هزینه در واقع باید از محل اعتبارات ملی پرداخت شوند تا بعد از احیا شدن بافتهای تاریخی، مردم محیط نو و فعال خود را حفظ كنند و در چارچوب چنین روشی است كه انگیزه كار و مشاركت مستمر برای مردم میسر میشود. در واقع احیای بافتهای قدیمی قدرت متمركز میخواهد كه به طور اصولی و منطقی برنامهریزی و طراحی شوند و قدم اول را به عنوان شروع كار بردارد و مقدمات مشاركت و سهیم شدن مردم را در این برنامهها پیشنهاد نماید. و ضمن آگاهی دادن به روشن كردن مسائل و تشویق مردم، انگیزه همكاری و همفكری را در مردم ایجاد نماید.»
میدانیم كه تنها بافتی كه دستاوردهای قرنها معماری و شهرسازی و فرهنگ در آن گنجیده شده بافتهای تاریخی شهرهاست. منطقه تاریخی و بافتهای باارزش شهرها بسیار در خور توجه و دارای ویژگی خاصی است. این امر گستردگی معیارهای وسیع مداخله در امر حل مشكلات را ترسیم و تعیین میكند، كه بخشی از آن مشاركت عظیم مردم ساكن را میطلبد. تجربه دنیا و كشور ما نیز نشان داده كه هرچه مردم ارزش این آثار را عمیقتر درك كند كوشند، و هرچه مسئولان با این ارزشها و كیفیت آنها آشناتر باشند و بپذیرند كه این هم بخشی از فعالیتهای عمرانی و اسای است، طبعاً در برپایی و نگهداری آن توفیق بیشتری خواهند داشت. افراد با فضاهایی كه در آن زندگی می كنند رابطه فرهنگی برقرار میكنند. بنابراین، امر احیا و حفاظت پدیدهای فرهنگی است و تحقق آن نیاز به فعالیتهای فرهنگی دارد.
ارزشهای اقتصادی و هویتبخشی
بناها و هستههای قدیمی و شهرهای سنتی علاوه بر محتوای فرهنگی و معنوی خود، به منزلة سرمایه های عظیم اقتصادی نیز تلقی میشوند و تبلور تلاشهای مادی و معنوی مردم در طول تاریخ به حساب میآیند. در این ارتباط بناها و بافتهای واجد ارزش، تنها یك موزه كالبدی نیست، بلكه مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز دربر می گیرد. سرشت اساسی كالبدی با مجموعههای باارزش دیرین، شكلگیری هماهنگ، مداوم، پیوسته و یكپارچه آن در گذر زمان است. متأسفانه، در حال حاضر بافتهای باارزش كارایی لازم را در برابر شكل زندگی امروز ندارند و به همین جهت روزبه روز فرسوده تر و از كارافتادهتر میشوند.
یكی از دلایل عمدهای كه باعث میشود بافتهای شهرهای بسیاری هویت خود را شتابان از دست بدهند، ناتوانی آنها در اتخاذ و به كار بستن سیاستهای بصری یكدست بوده است. به عناصر مهمی چون ساختمانهای بلند اجازه داده می شود تا بیهیچ دلیلی در شهرها سر برآورند و در اغلب موارد ویژگیهای زیبای موجود در حفظ آسمان را از شكل بیاندازند. آشفتگی در سیاستگذاری و فقدان سیاستهای قاطع در مورد ساختمانهای تاریخی، به واردآمدن ضایعات غیرقابل جبران پردامنه ای به بناهای تاریخی و حتی كل بافت باارزش تاریخی انجامیده است. اجرای برنامهها و سیاستگذاری های هماهنگ و كارآمد، به هویت از دست رفت بافتهای تاریخی كمك خواهد كرد تا روش و پویایی گذشته خود را بدست آورند.
حفاظت ارزشهای تاریخی پیشینه بس طولانی دارد و در طول زمان برای احیای این آثار تمهیدات و دستورالعملهایی مطابق با شرایط زمان و مكان اندیشیده شده است. میراث تاریخی، تبلور فرهنگی گذشته و صیانت آینده هر جامعه است. پیشگامان معماری جهان برای حفظ و احیای ارزشهای تاریخی و فرهنگی از دیرباز با برگزاری همایشها و هماندیشی ها تلاش كردند تا قوانین و بیانههایی را برای حفظ ارزشها، وضع و تدوین كنند. باید درنظر داشت كه توسعه درون شهری و احیای بافتهای تاریخی نباید به طول انجامد، زیرا در غیراینصورت به دلسردی و سرخوردگی ساكنان می انجامد. كلیه ابنیه بافتهای كهن همساز با شرایط اقلیمی و طبیعی ساخته شدهاند و پاسخگوی منطقی و كاركردی نیازها به بهترین وجه بوده اند. در روند تنوعبخشی و تجدید سازمان بافتهای باارزش، باید چنان عمل شود كه این بافتها هویت و اصالت خود را از دست ندهند. همسو بودن با آرای مردم به توفیق برنامههای مرمتی و توسعه پایدار مرمت شهری كمك موثری می كند. بهسازی باید با محیط پیرامون همگام و هماهنگ باشد، و باید توجه داشت كه بافت قدیم از نظام سلسله مراتب فضاها پیروی می كند. باید احیا و باز زندهسازی بافتهای قدیمی را در طی برنامههای كوتاهمدت اجرا كرد.
لازم است دولت در حوزه احیای بافتهای باارزش سرمایهگذاری كند و برای این كار یارانهها و تسهیلات لازم را از هر جهت فراهم آورد، تا هزینههای جانبی بر دوش مردم نیفتد. در ضمن باید برنامههای تشویقی به منظور ایجاد انگیزه های همكاری و همفكری با مردم را نیز درنظر بگیرد. باید از تجربههای كشورهای پیشرفته بهترین و بیشترین بهره را گرفت و به ارزشهای اقتصادی و اجتماعی در بافت نیز باید توجه كافی كرد، چراكه صرفاً نباید شكل كالبدی مورد نظر باشد. بی كمان بازده اقتصادی بافتهای باارزش عدم از كارافتادگی و فرسودگی بافتهای تاریخی را تضمین میكند.
باز زنده سازی استخوان بندی بافت كهن (دلایل انتخاب پروژه):
توجه به ساختارهای كهن شهرهای قدیمی، حفظ، احیاء و ساماندهی شالوده های بنیادین آن می تواند به تداوم حیات یك شهر كمك نماید. استخوان بندی شهر چارچوب اصلی گسترده شهر بوده و بافت شهری به مثابه پر كننده ها این ساختمان اصلی را در بر می گیرد. احیاء استخوان بندی اصلی می تواند به حفظ كل این پیكره منجر شود حتی اگر بافت شهری كهن نیازمند تخریب و بازسازی مجدد باشد چنانچه سازه های بر پا دارنده شهر حفظ و احیاء شود، ادامه حیات شهر كهن تضمین بیشتری خواهد داشت.
روش احیاء و باززنده سازی بافتهای قدیم به مدد احیاء و بازسازی استخوان بندی اصلی شهر، بر این دیدگاه استوار است كه امر حفاظت و مرمت در بافتهای قدیم به عنوان مقوله ای شهرسازانه تلقی شود و به صورت احیاء و فعال ساختن یك رشته فضاها، ابنیه و عملكردها در نظر گرفته می شود. در این روش اقدامات احیاء بافت قدیم می تواند با رشد و توسعه بقیه شهر پیوند یابد.
برای دستیابی به چنین اهدافی باید ویژگیهای كالبدی، عملكردی، بصری و دسترسی ها در استخوان بندی شهر قدیم مورد بررسی قرار گرفته و باز زنده سازی به مدد اصولی ویژه صورت پذیرد. بدین ترتیب می توان بنیادی ترین مداخله را در بافتهای شهری كهن داشته و پیامد این مداخله، احیاء حیات مدنی بافت كهن بوده و لذا نقش مستقیم نهادهای دولتی می تواند در احیاء استخوان بندی شهر خلاصه شده و به طور غیر مستقیم هدایت و كنترل مرمت بافت شهری پیرامون را بدست گیرد.
تاثیر رشد شهر و تحولات پدید آمده در الگوهای زیستی جوامع شهری امری اجتناب ناپذیر بوده و لذا شهر ناگزیر از پذیرفتن تغییرات است. آنچه در فرایند تحولات و گسترش شهرها حائز اهمیت است. بی توجهی به ساختارهای كهن شهرهای قدیمی و عدم تلاش در حفظ احیاء و ساماندهی شالوده های بنیادین آن اعم از شالوده های كالبدی، عملكردی و شالوده های ناپایداری روابط اقتصادی ومراودات فرهنگی و اجتماعی است.عدم آگاهی به بنیانهای برپا دارنده و نگهدارنده ساختار شهرهای كهن به متلاشی شدن مجموعه های با ارزش و تاریخی و از هم گسیختن استخوانبندی اكثر شهرهای قدیمی ایران منجر شده است. آگاهی و تسلط طراحان و سیاستگذاران بر ساختار گذشته و حال شهرها امری ضروری است. چنین آگاهی علاوه بر اینكه بر اقدامات عمرانی شهرها جهت صحیح می دهد، میتواند این امكان را فراهم سازد كه با ارزش نهادن به تجارب گذشتگان و حفظ آثار برای تداوم حیات مجموعه های شهری و استخوانبندی اصلی شهرها راههای نوینی بررسی گردد.
بر اثر توسعه مداوم و بی سازمان شهرها، سازه های ارتباطی و ناپیدای شهر و زنجیره زندگی در شهر سنتی از هم گسیخته شده است. استخوانبندی شهر قدیم از دیدگاه تامین نیاز فعالیت های گوناگون اجتماعی و اقتصادی یا به عبارت دیگر چگونگی تكوین و تداوم حیات شهری با شهر جدید انطباق نیافته است. قطع تداوم فرهنگی به هم پیوندی عملكردهای شهری و به ویژه مجموعه های تاریخی به مرور خدشه وارد آورده است. فقدان سیاست های مناسب توسعه و نابسامانی توزیع كاربریهای شهری موجب از هم پاشیدن و گسیختگی در استخوان بندی اصلی شهرها كه دارای وحدت و یكپارچگی و پیوند مناسب بوده اند، شده است. از جنبه های فضایی و بصری نیز شالوده های نمادی شهر كهن فروپاشیده است. عناصر یادمانی و هویت بخش شهرها در مقایسه با بناهای مرتفع جدید الااحداث به بناهایی كوتاه و بی اهمیت بدل شده اند. نابسامانی ها وناهنجاریهای ایجاد شده كه پیامد عدم توجه به ساختار وسازمان فضایی شهرهای كهن و استخوان بندی اصلی آنها می باشد لزوم بازنگری در روشهای احیاء بافت كهن را مطرح ساخته است.
برای جلوگیری از فروپاشی بیشتر سازه های كهن شهرها و افزایش نابسامانیها، ضرورت دارد بین محورها و عناصر تاریخی و كاركردهای مهم كنونی در گستره شهر پیوندی ناگسستنی ایجاد نمود و بدین ترتیب به بازیابی اعتبار مراكز شهری قدیمی كمك نمود.
با بررسی ساختار واستخوان بندی اصلی شهرهای قدیمی و درك قانونمندیهای توسعه وتكامل آن می توان تاثیر عمده ای در احیاء وبالمال در بهبود وضعیت كنونی شهر داشت. اجزاء و عناصر پدید آمده در تاریخ تحول و تكامل شهر، امكانات بالقوه بسیار برای تجدید حیات داشته و می توانند در هویت بخشی شهر و تقویت شبكه نمادین آن نقشی ویژه داشته باشد. عناصر قدیمی شهرها چنانچه مورد برخورد منفعلانه قرار نگیرد می توانند نقش مطلوبی در هویت بخشی به شهر ایفاء نمایند اما این عناصر در مقابل تعارضات مداوم نمی توانند به زندگی خود ادامه دهند و هویت اولیه آنها نخواهند توانست بی قید و شرط حفظ شوند. برای تداوم ارزشی این مجموعه عناصر باید روشهای بكار گرفته شود تا آنچه باقی مانده است به صورتی دائمی و كارا حفظ شود. ساماندهی اسكلت اصلی، امتیازی برای شهر و بافت كهن آن است زیرا غیر فعال بودن مجموعه های كهن شهری و یكنواختی بافت را خنثی می كند. ساماندهی استخوان بندی اصلی شهر می تواند روشی تلقی شود كه با تكیه بر پیوند نامرئی و متقابل شهروندان و دلبستگی های آنان به ارزشهای فرهنگی و بصری شهر، اقدامات بهسازی و احیاء بافت های كهن شهری را دنبال نماید.
سازمان فضایی یك شهر به مدد عناصر اصلی آن كه شبكه ای به هم پیوسته از كاربریهای مهم و عمومی شهر است شكل می پذیرد، این عناصر، محدودهای را در شهر شكل می دهند كه حداكثر تراكم فعالیتی وتمركز و تردد جمعیت را داشته و تقاضای استفاده زیاد از این فضاها، بسیاری از شهروندان را به سوی خود جذب می نماید. این محدوده فصل مشترك تمام نواحی و مناطق اصلی شهر بوده و در اغلب شهرها موقعیتی مركزی دارد. در شهرهای ایرانی این عناصر و كاربریهای شهری شامل فضاهای مذهبی، فرهنگی، تجاری، اداری، سیاسی – حكومتی و گذران اوقات فراغت می باشد. از دیگر اجزاء مهم این شبكه، اصلی ترین راههای شهر را می توان منظور نمود كه غالباً پیوند دهنده عناصر اصلی مذكور است. در محدوده استخوان بندی اصلی شهر بیتشر مراودات اجتماعی و اقتصادی تحقق می پذیرد وشبكه نمادین شهر نیز از آن شكل گرفته و بر آن منطبق است. به عبارت دیگر استخوانبندی شهر نمودار حیات شهر و چگونگی فعالیت آن است.
استخوانبندی شهر یك پدیده تاریخی و پویا است، زیرا در جریان سیر تحول شهر شكل گرفته و كامل می شود. اسكلت یك شهر به مفهوم پیوستگی و انسجام بین مجموعه هایی از عناصر شهری، در هویت بخشی و تداوم حیات یك شهر بسیار موثرتر از تك عناصری است كه در گسترده شهر پراكنده شده اند. استخوان بندی شهر در تداوم شكل پذیری ساختار كالبدی، اقتصادی و اجتماعی شهر در طول حیات آن بسیار نقش ساز بوده و در حالی كه به شدت از آن تاثیر پذیرفته چندی و چون خود را مدیون ماهیت فعالیت های یك شهر بوده و بدین لحاظ است كه در اثرتحولات ساختار اجماعی اقتصادی و سیاسی شهر بیشترین تغییرات را پذیرا می شود.
مراحل رشد استخوان بندی شهرهای تاریخی و تجربیات سایر كشورهای باستانی
روش احیای بافت كهن با تكیه بر باززنده سازی استخوانبندی اصلی آن بر این دیدگاه استوار است كه امر حفاظت و مرمت در بافت های قدیم باید به عنوان مقوله ای شهرسازانه تلقی شود یعنی باید به صورت احیاء و فعال ساختن یك رشته فضاها، ابنیه و عملكردها در نظر گرفته شود. یك اثر تاریخی تنها در فضای زندگی داخلی خود رشد نمی كند بلكه هم از زندگی خود وهم از روابط وسیعی كه در مكان و زمان با سایر یادمانها و با همه بناهای مهم شهر برقرار می كند. تاثیر می پذیرد. چگونگی نجات دادن یك بنای تاریخی و یا یك مركز تاریخی از چارچوب زندگی شهر و از مجمعه شكلی و ساختاری تمامی سطح شهر نشات می یابد. برای تداوم زندگی گذشته و تاریخ شهر در حیات كنونی آن كه یك مقوله فرهنگی است، استخراج پدیده زمان (وقایع تاریخی) در قالب مكان ( بناها و محوطه های تاریخی) می تواند نگرشی مناسب تلقی شود. در روش احیاء و باززنده سازی بافتهای قدیم به مدد احیاء و بازسازی استخوانبندی اصلی شهر،اقدامات احیاء بافت قدیم می تواند با رشد و توسعه بقیه شهر پیوند یابد. با هم پیوندی عناصر معماری دو مجموعه (استخوانبندی قدیم و جدید) تعیین كاركردهای جدید در بافت قدیمی انجام می پذیرد . بدین ترتیب همزمانی در نظر داشتن طرحهای مرمت بافت قدیم و طرحهای شهری جدید در سایر بخشهای شهر باید مد نظر قرار گیرد.
با احیاء استخوانبندی اصلی شهر كهن، فضاهای شهری كه انباشت تجارب یك جامعه در ادوار مختلف می باشد ، حمایت می شود. با حركت در چنین فضایی دریافتها از محدوده های حسی فراتر رفته و به محدوده های ادراكی و زمینه های فرهنگی دست می یابد. در صورتی كه شبكه بنیادین عناصر و فضاهای مهم شهر كهن باززنده سازی شود پیوند گذشته، حال وآینده فرهنگ یك جامعه برقرار گشته و بدین ترتیب معیارها و ارزشهای نسلها متصل و منتقل می شود. در چنین نگرشی، تنها حفظ سنتها و فرهنگ گذشته هدف نبوده بلكه تبلور فرهنگ غالب موجود و در نظر گرفتن مجالی برای پاسخ به دگرگونیهای فرهنگی آینده جامعه نیز مد نظر است. ارتقاء ارزشهای فرهنگی جامعه با به هم پیوستن بازتابها و پاسخهای كالبدی و فضایی به یكدیگر در این روش مرمت شهری،حاصل می آید. فرهنگ و تاریخ فراموش شده شهر با جریان روزمره زندگی ساكنین شهر همراه شده بدین ترتیب شهروندان بیشتر با آن آشنا شده و با این اقدام در هم آمیختگی و پایبندی به ارزشهای مثبت آن زمینه سازی می گردد.
استخوان بندی شهرچارچوب اصلی گستره شهر بوده و بافت شهری به مثابه پر كننده های این ساختمان اصلی را در بر می گیرد. لذا احیاء ساخت اصلی میتواند به حفظ كل این پیكره منجر شود. حتی اگر بافت شهری كهن نیازمند تخریب و بازسازی مجدد باشد، چنانچه سازه های بر پا دارنده شهر حفظ و احیاء شود ادامه حیات شهر كهن تضمین بیشتری خواهد داشت.
برای عملی ساختن طرحهای ساماندهی و باززنده سازی استخوان بندی بافت كهن در چارچوب اقدامات مرمت شهری، اقدامات را می توان در چند گام اصلی برنامه ریزی و اجرا نمود:
اولین ومهمترین قدم، شناخت استخوان بندی بافت كهن می باشد. در این راستا، حداقل دو دسته بررسی ضرورت دارد، اول بررسی ویژگیهای كالبدی و عناصر و اجزاء اصلی استخوان بندی كهن شهر و دوم بررسی ویژگی فعالیتهای اصلی شهر از ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصاد. در گام بعدی، تحلیل ویژگیهای شناخته شده قبلی به تشخیص و تعیین امكانات و تنگناهای این مجموعه كمك خواهد نمود. گام سوم، تعیین نوع اقدام ممكن، اعم از حفظ یا تغییرات عملكردی و كالبدی (شناخت، تخریب، بهسازی، نوسازی و توسعه و...) خواهد بود. در مراحل بعدی باید الگوهای احیا را اعم از احیای خصوصیت فضایی – كالبدی مثل ویژگیهای ابنیه، شبكه راهها، نمادها، مصالح و... در نظر گرفت. قدم بعدی، تهیه ضوابط و دستورالعملهای اجرایی مثل ضابطه های مرمت، نگهداری، ساماندهی و یا ساخت و سازهای جدید خواهد بود و گام نهایی، تهیه برنامه های اجرایی با سرمایه گذاریها، تشكیلات اجرا و كنترل و تعیین اولویتهای اجرایی مانند برقراری ارتباطات گسیخته شده و... می باشد.
مرحله شناخت در میان مراحل فوق العاده بنیادی ترین نقش را دارد و موارد بسیار زیادی از جنبه های گوناگون باید مورد توجه و شناخت قرار گیرد. مهمترین این موارد بررسی شناخت سیر تحول تاریخی شهر و استخوانبندی آن و عناصر ویژه هر دوره، تغییرات پدید آمده در این عناصر اعم از تخریب ، بازسازی، حفظ و یا الحاق عناصر و مجموعه های جدید ویژه هر دوره می باشد. بررسی رابطه متقابل جهت رشد شهر و رشد استخوانبندی آن نیز در این مبحث جای ویژه ای دارد. بررسی محورهای اصلی شهر و جایگاه آنها در محدوده استخوانبندی كهن شهر و یا ارائه دسترسی از مناطق مختلف شهر به آن از دیگر موارد مهم مرحله شناخت است. نحوه ارتباط بخشها و مجموعه ها یا عناصر استخوانبندی شهر و نقاط گسیختگی، متروك شدن مجموعه ها یا عناصر و عملكردهای پیرامونی و بررسی علل آن از جمله ناسازگاری عملكردی و یا فرسودگی بافت نیز باید مورد ملاحظه قرارگیرد. در مراحل مختلف رشد و تحول استخوانبندی یك شهر، تغییر جهت ها یا به عبارت دیگر مفاصل اصلی تغییر جهت ها باید شناخته شود.
بازشناسی بناها، محوطه ها و مراكز تاریخی و راسته های با ارزش و حوزه نفوذ هر كدام نیز اهمیت دارد. در گزینش ابنیه و ارزش گذاری آنها،ویژگیهای اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی باید ملاك عمل قرار گیرد. پس از شناخت عناصر، بررسی انواع شرایط فرسودگی و از كارافتادن و متروكه شدن بناها مثل ترك جمعیت، از دست دادن كاربری یا فعالیت، تغییر عملكرد، تغییر بافت و شبكه راههای پیرامون صورت می پذیرد. در كنار شناخت این عوامل انهدام یا فرسودگی ، در صورت فعال بودن این عناصر و مجموعه ها، عواملی كه باعث حفظ و بقای كالبد و پویایی حیات و فعالیت آن شده اند نیز جای توجه و بررسی دارد.
پس از شناخت ویژگی های موجود وعوامل موثر در آن، شناخت قابلیها و امكانات جایگزینی ها مطرح می باشد در این راستا، آشنایی با كانونها و جریانهای اصلی فعالیت در شهر در حال حاضر و انطباق یا تاثیر آن بر محورها و ابنیه شناخته شده در بافت كهن ضرورت دارد. چگونگی استفاده از بناها و محورهای مهم استخوانبندی كهن شهر و تاثیر آن در فرسودگی یا قابلیت احیاء باید مورد ملاحظه قرار گیرد.
از جمله موارد مهم در شناسایی قابلیت های احیاء استخوانبندی بافت كهن شناخت پدیده های اجتماعی و مراودات فرهنگی – اجتماعی مردم و تحولات پدید آمده در آن است، زیرا گرایشهای نوین زندگی شهری و رفتارهای اجتماعی ساكنان شهر، آداب و رسومی كه در فضاهای عمومی شهر صورت می گرفته است را دستخوش دگرگونی ساخته و لذا بسیاری از فضاهای عمومی در استخوانبندی اصلی شهر كهن معنا و مفهوم كاركردی خود را از دست داده است. از این روش بافت پیوندهای كنونی نهادها و رفتارهای اجتماعی – فرهنگی و محیط كالبدی موجود اهمیت بسیار دارد. شناخت تحركات و ارزشهای اقتصادی عناصر و فضاهای مركز قدیمی شهر نیز حائز توجه فراوان است. برای تحقق اجرایی طرحهای باز زنده سازی بافت كهن شهر و استخوانبندی اصلی آن، بررسی مسئله مالكیت ها، قوانین و ضوابط اداری و تاثیر طرحها و برنامه های تهیه شده نیز نكته مهم دیگری است كه به اجرایی بودن طرحهای مرمت شهری كمك می نماید.
در پی شناخت ویژگیهای بافت كهن و استخوانبندی اصلی آن، برای طرحهای احیاء و ساماندهی باید اصولی را مدنظر قرار داد. این اصول به منزله راهبردهای تهیه طرحها و یا به عبارت دیگر ویژگی طرحها می باشد. اهم این موارد عبارتند از:
- بناها و محوطه های تاریخی پراكنده در سطح شهر با یكدیگر پیوندی مطلوب یابند.
- در برقراری ارتباط نقاط مهم با یكدیگر اصل سلسله مراتب اهمیت بناها در نظر گرفته شود.
- در تركیب ابنیه قدیم و جدید، خوشایندی مجموعه آنها مد نظر باشد.
- روند تدریجی شكل گیری استخوانبندی اصلی شهر در طول تاریخ تحول آن رعایت شده و در صورت امكان تقویت و توسعه یابد.
- ساماندهی شبكه رفت و آمد و دسترسی به استخوانبندی بافت كهن برای حداكثر كارایی مجموعه صورت پذیرد.
- تغییر شكل و تغییر عملكرد برای پاسخگویی به نیازهای جدید در كل مجموعه استخوانبندی بافت كهن و عناصر آن مورد ملاحظه باشد.
- در تركیب عناصر قدیم و جدید القای وحدت فضایی مد نظر قرار داشته باشد.
- شكوفایی عملكرد استخوانبندی بافت كهن به مدد احیای عملكردی ابنیه قدیمی برنامه ریزی گردد.
- به ایجاد جلوه های بصری تك بناها توجه شود.
- در مرمت و باز زنده سازی كل مجموعه با حفظ یكپارچگی آن، به تعریف و تعیین نقاط عطف، در ابتدا و انتهای محورهای مختلف مبادرت گردد.
علاوه بر رعایت ملاحظات فوق در روش احیاء بافت كهن، در ساماندهی شالوده های بافت قدیم یك شهر باید مشخصه توالی و تسلسل نهفته بوده به نحوی كه عامل گذشت زمان مراعات گردد. عناصر شهری و تاریخی در امتدادهایی معین سامان داده شوند به نحوی كه محورهای بوجود آمده واجد تسلسلی در زمان و فضا و مبین تجربیاتی پیوسته از نسلهای پیاپی باشد، بدین لحاظ می توان شاخص ها و نمادهایی را از هر مقطع تاریخی بازشناخت و به كمك احیای آنها تداوم فرهنگی جامعه را تبلور عینی بخشیده به انتظام آورد. شرط لازم آن است كه مجموعه های یكپارچه و پیوسته به احساس آمده و مظاهر هر قسمت و مقطع تاریخی در قسمت دیگر جاری شود به نحوی كه احساسی از پیوستگی درونی اجزا بوجود آید. ممكن است پاره ای عناصر به صورت مشخص تر ملاحظه شود، اما تداوم تمام مجموعه استخوانبندی شهر كهن حفظ می شود. در این روش باید برای احیای ارزشهای نمادین فضا در زندگی و حیات یك جامعه شهری، به احیای شبكه نمادین شهر اقدام نمود. به این منظور صرفاً عناصری كه از جنبه فیزیكی و معماری و جلوه های بصری بارز هستند مد نظر، نمی باشد، بلكه یك عنصر یا عملكرد یا واقعه تاریخی می تواند به یك بنا یا فضا چنین اهمیتی ببخشد و لذا در احیاء شبكه نمادین شهر ملحوظ گردد. عناصری كه دارای تاثیری بصری قابل توجه بوده و به عبارت دیگر نشانه های شهری در سلسله مراتبی مشخص منطبق بر سلسله مراتب تقسیمات كالبدی شهر به سامان آیند و به مثابه اشاراتی بر تداوم تاریخی و فرهنگ شهر برای ناظرین در آمده، شناخت مردم را از تاریخ شهر تقویت نمایند.
در مرمت بافت قدیم و استخوانبندی آن می توان با حفظ پاره ای از عناصر (ساختمانها) كه به اندازه كافی از نظر مقیاس، اندازه و عملكرد نمایانی دارند، مجموعه هایی كه از تركیب چند عنصر هویت ویژه یافته اند و راههایی اصلی كه مجموعاً موجود تجانسی در سطح بافت (قدیم وموجود) می گردند، به انتظامی نوین در گستره شهر (كهن و حاضر) دست یافت. جایگاه اسكلت اصلی بافت قدیم، درتداوم اسكلت اصلی شهر در حال حاضر و با ارزیابی آن در كل شهر، تعیین می شود به نحوی كه با كل سطح شهر ارتباط معقول یابد.
در محدوده بافت قدیم، استخوان بندی اصلی میتواند به صورت یك مسیر پیاده مركزی مطرح گردد و با خزش در بافت پیرامون، از امكانات و فضاهای بافت تخریبی اطراف بهره مند شده و به دامنه نفوذش اضافه شود. بدین ترتیب بازسازی از عناصر و مراكز شهری یا مراكز محله ای شروع و با به هم دوختن آنها كم كم گسترده خود را افزوده رشد می یابد به نحوی كه سازگار با نیازهای نوین گردد. در این روش، حدود بناهای تاریخی و مراكز شهری، تخریب ابنیه ای كه با توجه به طراحی شهری اولیه ساخته شده اند و یا تخریب ساختمانهایی كه دید یادمانهای شهری و ساختمانهای با ارزش معماری را به نوعی سد كرده اند نیز می تواند صورت پذیرد.
در روش مرمت استخوانبندی اصلی بافت كهن، توسعه كالبدی برای بهسازی به صورت تصرف فضا از داخل به خارج و به صورت توسعه تدریجی و پیشروی در طول محورهای قدیمی می تواند پیش بینی شود. در ساماندهی این محدوده و آرایش حجمی آن، نمایانی پاره ای عناصر حتی در مقیاس شهر با حفاظت پاره ای از ابنیه تاریخی صورت می پذیرد. ضوابط همجواری با بناهای تاریخی ویژه از نظر تامین چشم انداز مناسب از محورهای اصلی باید مورد تاكید خاص باشد. برای بهتر جلوه دادن این گونه بناها، می توان آنها را كنار مسیرهای اصلی قرار داد و با قرار دادن آنها در ابتدا و انتهای محورهای اصلی، به ویژه اگر شامل بافت شهری تخریبی باشد، چشم انداز به آنها آزاد شود. برای این منظور ساختمانهای مهم تاریخی می تواند توسط فضاهای باز احاطه شود وبدین وسیله فضا را تحت سلطه آورد. بدین گونه تاثیری بصری المانها و فضاها زیاد می شود، مشروط بر آنكه در یك شبكه نمادین سازمان یافته است.
ساختمانهای جدید علی رغم هماهنگی با ساختمانهای یادمانی قدیمی، برای تاكید بر این عناصر تاریخی باید به خوبی از آنها قابل تشخیص و تفكیك باشند. طراحی بخشهای جدید در كنار استخوانبندی بافت كهن و در جهت تكمیل آن باید ضمن آن هماهنگ با محوطه ها، مقیاس، مصالح، سبك و هویت ویژه عناصر تاریخی می باشد، معرف ویژگیهای زمان احداث خود باشد. رعایت جلوه بصری بناهای حفاظت شده در بافت كهن شهر از جمله ضروریات باز زنده سازی است لذا رعایت ضوابط معینی برای داشتن فاصله مناسب با بنای تاریخی با استفاده از روشهای مثل پلكانی نمودن بنا یا احداث طبقات كمتر در قسمت جلو ساختمان و عدم انسداد چشم انداز جهات مختلف به بنای تاریخی مطرح می گردد. برای ایجاد هماهنگی بناهای همجوار عناصر با ارزش تاریخی در مجموعه استخوان بندی بافت كهن، از تكرار ریتم، فرم یا اندازه یكی از عناصر اصلی معماری یا مشابهت مصالح در ساختمانهای جدید می توان استفاده كرد. در اتصالات بین ساختمانهای قدیم و جدید، می توان یك فرم وسط به عنوان بخش اتصالی در نظر گرفت. مثلاً از فرورفتگی، قوسها، انعكاس و تكرار برخی از فرمها یا ریتم ها، امتداد یكسان خطوط افقی بنای قدیمی اوج تدریجی ارتفاع ونظایر آن استفاده شود.
در رابطه با ویژگیهای عملكردی استخوانبندی بافت كهن برخی عملكردهای موجود تثبیت و برخی عملكردهای جدید تزریق می شود. عناصر قدیمی كه عملكرد گذشته آنها فاقدكارایی است می تواند به عناصر نوین شهری با كارایی جدید تبدیل شود. تزریق عملكردهای جدید در مكانهای بلااستفاده در كنار مجموعه های بزرگ می تواند انجام شود. بین فعالیتهای مشابه در استخوان بندی بافت قدیم و معاصر شهر مانند فعالیتهای تجاری، می تواند پیوند برقرار شود.
از نظر ویژگیهای فضایی و فضاسازی در ساماندهی اسكلت بافت قدیم، هر فضا با توجه به موقعیت قرار گیری در استخوان بندی مرمت شده بافت قدیم و نوع عملكرد آن و ویژگیهای اجتماعی، تعریف خاص خود را می یابد. اما تنوع فضایی نیز باید حاصل آید. با حركت در فضاهایی به هم مرتبط شهر بهتر آن است كه احساسی از پیوستگی درونی اجزا بوجود آید. در چنین فضایی باید یك دیالوگ اجتماعی – فرهنگی بین گذشته و حال برقرار باشد و فضاهای استخوان بندی بافت كهن به شیوه ای باز آرایی شود كه مظهری از مبادلات فرهنگی و اجتماعی ، فردی و جمعی باشد. این فضاها باید هم تماشایی بوده و هم نمادی باشد تا مكاشفه و تفكر در سیر تحول تاریخ شهر همراه با خوشایندی از دیدن و احساس فضا به طور همزمان حاصل آید.
در تامین دسترسیها به استخوان بندی بافت قدیم نیز نكاتی چند باید مورد نظر قرار بگیرد، تامین حركت سریع سواره در اطراف استخوان بندی اصلی بدون قطع بافت آن ضرورت دارد. احداث شبكه پیاده جدید در تطبیق با شبكه پیاده قدیم می تواند صورت بگیرد. ترجیح دارد یك شبكه تردد اصلی در اسكلت اصلی شهر به صورت پیاده پیش بینی می شود و مكانی گردد كه سایر راسته های پیاده شهر نیز به آن بپیوندند. اتصال عناصر اصلی و سازه های تاریخی شهر به كمك مسیرهای پیاده مشجر می تواند بر ارتقاء كیفی فضا و فعالیتهای محدوده استخوان بندی بافت كهن بیافزاید.
برای ایجاد شبكه دسترسی مناسب و مطلوب به مجموعه استخوانبندی اصلی شهر و یا عناصر یادمانی آن كه بسیار اهمیت دارد پنج نوع عمده دسترسی میسر می باشد:
1-راههای انشعابی از كل سطح شهر و بافت قدیم به استخوانبندی بافت تاریخی منتهی شود. در این صورت مركزیت این محدوده تاكید می شود اما ممكن است موجب افزایش تراكم رفت و آمد گردد.
قیمت فایل فقط 19,000 تومان
برچسب ها : احیا و حفاظت از بافتهای تاریخی , احیا و حفاظت از بافتهای تاریخی , احیا وحفاظت بافتهای تاریخی , احیا وحفاظت , بافتهای تاریخی